ارباب،صدای فدمت می آید
هنگامهی موج ماتمت می آید
ما در تب داغ غم تو می سوزیم
یکبار دگر محرمت می آید
السلام علیک یا اباعبدالله
.
خیز و جامه نیلی کن،روزگار ماتم شد
دور عاشقان آمد نوبت محرم شد
ماه خون گواه آمد جوش اشک و آه آمد
رایت سیاه آمد کربلا مجسم شد
.
ای اتصال نوری ما تا خدا حسین
بی تو نبود خلقت ما کیمیا حسین
روشن تر از درخشش خورشید مشرقین
در جان ماست نور جمال شما حسین
.
*ایام عزاداری سیدالشهدا تسلیت باد*
.
محرم آمدو دل می تپد برای حسین
شعار بزم سخن،نام دلگشای حسین
عروج پاک حسین است افتخار زمان
و جاودانه ترین عشق با ندای حسین
.
این نیزه مرا به عشقتان میدوزد
در عمق وجود شعله می افروزد
امسال اگرچه در زمستانم باز
از بردن اسم تو لبم می سوزد
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین

موضوعات مرتبط: جک و اس ام اساس ام اس مناسبتی
برچسب‌ها: اس ام اس محرمایام محرم

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 25 آبان 1392 | 17:41 | نویسنده : امیر سرداری |

اس ام اس سلامتی.........
به سلامتى مامان و بابام که از بچه شانس نیاوردن
.
.
.
به سلامتی ایرانسل که به آدم میفهمونه که:
قبول کردن بعضی پیشنهادها فقط از اعتبار آدم کم میکنه!
.
.
.
 

 

به سلامتی اونایی که با هر چی بُر خوردن

آس موندن...


موضوعات مرتبط: جک و اس ام اساس ام اس سلامتی...
برچسب‌ها: اس ام اس سلامتی

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 14 آبان 1392 | 19:12 | نویسنده : امیر سرداری |
درست است که من
همیشه از نگاه نادرست و طعنه تاریک ترسیده ام
درست است که زیر بوته باد سر بر خشت خالی نهاده ام
درست است که طاقت تشنگی در من نیست
اما با این همه گمان مبر که در برودت این بادها خواهم برید !

این بار تو بگو که"دوستت دارم"...
نترس.....
من آسمان را گرفته ام که به زمین نیاید......…..
 
 
چنگیز می شوم که سلاخی کنم تمام دیروزهای قشنگم را
که بتازم بر تمام قاصدکهای مهاجری که از تو خبر می آورند....
امروز با همه ی دنیا قهرم
اما تو صدایم کن برمی گردم...
سادگی کودکانه ام را می بینی؟!!!!!!



موضوعات مرتبط: جک و اس ام اساس ام اس دلتنگی عاشقانهعاشقانه...
برچسب‌ها: اس ام اس دلتنگی عاشقانه

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 14 آبان 1392 | 19:8 | نویسنده : امیر سرداری |
رادياتور ماشين بخور محتاج نامردان نباش!
آدم ديوانه را بنگي بس است خانه پرشيشه را سنگي بس است!
 
اگر از عشقت نکنم گريه و زاري
به جهنم که مرا دوست نداري!
اگر خواهي بميري بي بهانه
بخور ماست وخيار وهندوانه!
….
التماس2A!
….
اي بلبل اگر نالي من با تو هم آوازم
تو عشق گل داري،من عشق گل اندامي!
….
اي روزگاربا ما شدي ناسازگار!
بپر بالا که گير نمياد!
….
باغبان در را مبند من مرد گلچين نيستم
من خودم گل دارم و محتاج يک گل نيستم!
….
بحث30يا c ممنوع!
….
بخور و بخواب کارمه الله نگهدارمه!
….
به مادرت رحم کن کوچولو!
….
بهتر ازمن چه کسي
جواب :به تو چه فزولي؟
….
تا جام اجل نکردم نوش هرگز نکنم تو را فراموش!
_تا سگ نشوي کوچه و بازار نگردي
_تا کوچه و بازار نگردي نشوي گرگ بيابان!
 
_تاکسي نارنجي از من نرنجي!
 
_تجربه نام مستعاري است که بر خطاهاي خود ميگذاريم!
 
_جرم به دنيا آمدن
_شهرت =پشيمان
نشاني=بي نشان!
 
_جون من داداش يه خورده يواش!
 
_جهان باشد دبستان و همه مردم دبستاني
چرا بايد شود طفلي ز روز امتحان غافل؟!!
 
داداش مرگ من يواش
امان از دست گلگير ساز و نقاش!
 
در طواف شمع ميگفت اين سخن پروانه اي
سر پيچ سبقت نگير جانا مگر ديوانه اي!
 
دلبرا دل به تو دادم که به من دل بدهي
دل ندادم که به من ساندوچ و دلمه دهي!
 
دلبري دارم چو مار عينکي
خوشگل وزيبا ولي کم پولکي!
 
دنبالم نيا آواره ميشي!
 
.دنيا همه هيچ و اهل دنيا همه هيچ
اي هيچ تر از هيچ تو بر هيچ مپيچ!
 
دودوتا هفتا کي به کيه!
 
حالا که خر تو خره ماهم پيرايدم(ژيان)
 
رخش بي قرار!
 
رفیق بي کلک مادر!
 
رنج گل بلبل کشيد و برگ گل را باد برد
رنج دختر مادر کشيد و لذتش داماد برد!
 
رود ميرود اما ريگذارش ميماند!
 
زندگي بدون عشق مثل ساندوچ بدون نوشابه هست!
 
زندگي بدون عشق مانند شلوار بدون کش هست!
 
ژيان عشقت مرا بيچاره بنمود
ز شهر و خانه ام آواره بنمود!
 
سر پاييني نوکرتم
سر بالايي شرمندتم
 
شب و روز رانندگي در جاده ها کار من است
از خطر باکي ندارم جون خدا يار من است!
 
 
عشق ميکروبي است که از راه چشم وارد ميشود و قلب را عاشق ميکند!
 
قربان وجودي که وجودم ز وجودش بوجود آمده است!
 
کوه از بالا نشيني رتبه اي پيدا نکرد
جاده از افتادگي از کوه بالا ميرود!
 
گاز دادن نشد مردي عشق آن است که بر گردي!
 
گدايان بهر روزي طفل خود را کور ميخواهند
طبيبان جملگي خلق را رنجور ميخواهند!
 
تمام مرده شويان راضيند بر مردن مردم
بنازم مطربان را که خلق را مسرور ميخواهند!)
 
گلگيرم ولي گل نميگيرم!
 
نوکرتم ننه!
 
يه بار پريدي موتوري دو بارپريدي موتوري آخر مي افتي موتوري!



موضوعات مرتبط: جک و اس ام اسجملات پشت کامیون
برچسب‌ها: جملات زیبای پشت کامیون

تاريخ : سه شنبه 14 آبان 1392 | 18:50 | نویسنده : امیر سرداری |

 
 
 اس ام اس ضدحال به پسرها
تنها یکی از ۱۰۰۰ مرد، رهبر مردان دیگر می شود. ۹۹۹نفر دیگر دنباله رو
زنهایشان هستند. “گروچو مارکس”
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
دیدین این پسرای دم بخت میگن: من قصد ازدواج ندارم؟
یکی نیست بهشون بگه آخه عزیز من!
ازدواج که قصد نمی خواد! پول می خواد که تو نداری!
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
لیلی شدم مجنون شدی، شیرین شدم فرهاد شدی
حوا شدم بعید می دونم آدم بشی!!!
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
 هر زنی از سر هر مردی زیاد است! “ژان پل سارتر”
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
بعضی از پسرا رو که میبینم دلم میخواد بهشون بگم:
خوشکل خانوم کدوم آرایشگاه میری !!!
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
شما آقا پسری که ابروهاتو ور میداری که خوشگل بشی، فقط با یه ابرو ورداشتن
که خوشگل نمیشی، باید رژ بزنی، دامنم بپوشی که ناز بشی!
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
الهی ! بهمردان در خانه ات / به آن زن ذلیلان فرزانه ات
به آنانکه در بچه داری تکند / یلان عوض کردن پوشکند
به آنانکه باذوق و شوق تمام / به مادرزن خود بگویند: مامان
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
بابام به مامانم سپرده جمعه ها هفت صبح بیدارش کنه؛ بگه “امروز جمعه است ،
بگیر بخواب!” به حق چیزای نشنیده!!!
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
چرا روان درمانی مردها کمتر از زنها طول میکشه؟ چون معمولا باید در روان
درمانی به دوران کودکی بازگشت و مردها همیشه در همون دوران به سر می برند!
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
مرد با ازدواج روی گذشته اش خط می کشد ولی زن باید روی آینده خودش خط بکشد.
“سینکلر لوییس”
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
مردها جنگ را دوست دارند چون بخاطر جنگ ظاهری جدی پیدا میکنند و این تنها
چیزیست که نمیگذارد زنها بهشان بخندند. “جان رابرت فاولز”
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
جوک مردان فمینیستی خنده دار
عوض کردن شوهر فقط عوض کردن مشکل است. “کاتلین نوریس”
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
اگر در دنیا فقط یک زن بد وجود باشد همه ی مردها تصور می کنند زن آنهاست.
“ضرب المثل روسی”
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
مرد مثل همان خروسی است که خیال می کند خورشید تنها برای این طلوع می کند
که صدای قوقولی قوقوی او را بشنود. “جرج الیوت ”
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
دقت کردید تمام بیچارگی زلیخا از روزی شروع شد که؛ یوسف را به غلامی قبول
کردند.
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
زن بدون مرد مثل یک ماهی بدون دوچرخه است!
“گلوریا استاینم ”
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
خدایا در آفرینش مردها کیفیت را فداى کمیت نکن
کمتر خلق کن ولى آدم خلق کن!
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
مردها را باید کشت
جور دیگر باید زیست
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
وقتی خدا حوا رو آفرید چی گفت؟
“کار نیکو کردن از پر کردن است”
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
به رفیقم که تازه ازدواج کرده میگم مهریه چند تا سکه نوشتی؟ میگه: فلان
تا(مثلا هزارتا) میگم اوووووه چقدر زیاااااد! ولی خب عیب نداره، همین که
بهت زن دادن خودش خیلی خوبه!


موضوعات مرتبط: اس ام اس ضد حال به پسرا
برچسب‌ها: اس ام اس ضد حال به پسراا

تاريخ : سه شنبه 14 آبان 1392 | 18:43 | نویسنده : امیر سرداری |
اس ام اس مبعث پیامبر, پیامک تبریک عید مبعث
مهدی بیا که عید اعظم پیمبر است / این بعثت محمد و تبریک حیدر است
در اهتزار پرچم قرآن هل اتی / تا موسم ظهور بدستان رهبر است . . .
عید مبعث مبارک
    ♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس های بعثت پیامبر♦♦♦♦♦♦♦♦
 
ای سینه ی مجروح ما مجروح طول غیبتت / در بعثت جدت همه چشم انتظار بعثتت
خورشید مکه کی رسد صبح طلوع نهضتت / بت های عالم بشکند با دست عزم و همتت
 
    ♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس های بعثت پیامبر♦♦♦♦♦♦♦♦
 
عید آزادی زن های اسیر است امروز / عید خلق است و خداوند قدیر ایت امروز
دامن مکه پر از مشک و عبیر است امروز / بشریت را فرمان خطیر است امروز


موضوعات مرتبط: اس ام اس مناسبتی
برچسب‌ها: اس ام اس عید مبعث پیامبر

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 14 آبان 1392 | 18:40 | نویسنده : امیر سرداری |

 

اس ام اس های تیکه دار و مفهومی

 تحقیرت هم کنم کافـــی نیست

تفریقت میکنم از تمام زندگی ام

.......پیامک تیکـــه دار.........

نبودنت هستیمو نابود میکرد

ولی حالا بودنت . . .

میشه نباشی ؟ ؟ ؟

.......پیامک تیکـــه دار.........

“حوا” که باشی بعضی ها “هوا ” برشان می دارد که “آدمند ” !!!

.......پیامک تیکـــه دار.........

بــــــــــــــــــعضی ها را دَر جوب بایــَد شــُست

تــا لــَجن ها هَمه خوشحــال شــَوند کــه

کــَـثیف تـــَر اَز خوُدشــان هَم هــَست . . .


موضوعات مرتبط: جک و اس ام اس
برچسب‌ها: اس ام اس تیکه دار و مفهومی

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 14 آبان 1392 | 18:32 | نویسنده : امیر سرداری |


حکایت برگه و لکه
از کوفی عنان (دبیر کل سابق سازمان ملل و برنده صلح نوبل) پرسیدند: بهترین خاطره ی
 شما از دوران تحصیل چه بود؟او جواب داد: «روزی معلم علوم ما وارد کلاس شد و برگه ی
سفید رنگی را به تخته سیاه چسباند. در وسط آن لکه‌ای با جوهر سیاه نمایان بود.»
معلم از شاگردان پرسید: «بچه ها در این برگه چه می بینید؟»همه جواب دادند: «یک لکه سیاه آقا.»
معلم با چهره ای اندیشمندانه لحظاتی در مقابل تخته کلاس راه رفت و سپس با دست خود به اطراف
لکه سیاه اشاره کرد و گفت: «بچه های عزیز چرا این همه سفیدی اطراف لکه سیاه را ندیدید؟»
کوفی عنان می گوید: «از آن روز تلاش کردم اول سفیدی (خوبی‌ها، نکات مثبت، روشنایی ها و…) را بنگرم
*شرح حکایت*
حضرت امیر: اندیشه نیک و مستقیم بهترین اندیشه بشر است.
 
ما چطور می نگریم؟
.................................................................................................
 
 بین شما کسی مسلمان هست؟
جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت: بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ،
بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت : آری من مسلمانم.
جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا، پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم
چند قدمی از مسجد دور شدند ،جوان با اشاره... به گله گوسفندان به پیرمرد گفت
که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد، پیرمرد
و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدندپس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت
که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد.
جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید : آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟
افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند،
پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت : چرا نگاه میکنید ،
به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود...!
........................................................................
 
 
از بدخواهت کمک بگیر !
مرد برنج فروشی بود که به درس های شیوانا بسیار علاقه داشت. اما به خاطر شغلی که داشت
مجبور بود روزها در بازار مشغول کار باشد و شب ها نیز نزد خانواده برود. روزی این مرد نزد
شیوانا آمد و به او گفت:"در بازار کسی هست که بدخواه من است و اتفاقا مغازه اش درست
مقابل مغازه من است. او عطاری داشت اما از روی کینه و دشمنی برنج هم کنار اجناسش می فروشد
و دائم حرکات و سکنات من و شاگردان و وضع مغازه ام را زیر نظر دارد و اگر اشتباهی انجام دهیم بلافاصله
آن را برای مشتریان خود نقل می کند. از سوی دیگر به خاطر نوع تفکرم اهل آزاردادن و مقابله مثل نیستم
و دوست هم ندارم با چنین شخصی درگیر شوم. مرا راهنمایی کنید که چه کنم!؟"
شیوانا با لبخند گفت: اینکه آدم بدخواهی با این سماجت و جدیت داشته باشد ، آنقدرها هم بد نیست!!
بدخواه تو حتی بیشتر از تو برای بررسی و ارزیابی و تحلیل تو و مغازه ات وقت گذاشته است و وقت می گذارد.
 تو وقتی در حال خودت هستی او در حال فکر کردن به توست و این یعنی تو هر لحظه می توانی از نتیجه
 تلاش های او به نفع خودت استفاده کنی. من به جای تو بودم به طور پیوسته مشتریانی نزد عطار
می فرستادم و از او در مورد تو پرس و جو می کردم. او هم آخرین نتیجه ارزیابی خودش در مورد کم کاری
شاگردان یا نواقص و معایب موجود در مغازه ات را برای آن مشتری نقل می کند و در نتیجه تو با
 کمترین هزینه از مشورت یک فرد دقیق و نکته سنج استفاده بهره مند می شوی! بگذار بدخواه تو فکر کند
از تو به خاطر شرم و حیایی و احترام و حرمتی که داری و نمی توانی واکنش نشان دهی ، جلوتر است.
از بدخواهت کمک بگیر و نواقص ات را جبران کند. زمان که بگذرد تو به خاطر استفاده تمام وقت از یک
مشاور شبانه روزی مجانی به منفعت می رسی و عطار سرانجام به خاطر مشورت شبانه روزی مجانی و
بدون سود برای تو سربراه خواهد شد. نهایتا چون تو بی نقص می شوی، و از همه مهم تر واکنش
ناشایست نشان نمی دهی، او نیز کمال و توفیق تو را تائید خواهد کرد و دست از بدخواهی برخواهد داشت.
.......................................................................
 
فاصله عاقل و ابله
روزی ولتر در مجلسی دعوت داشت و همین که گرد میز غذاخوری اجتماع کردند جوان پرگویی در برابر ولتر
قرار گرفت که از آغاز مجلس همه را از پرگویی و گفته های باطل و بیهوده خود خسته کرده بود.
ولتر از پرگویی این جوان به جان آمده بود، ولی نمی دانست چه کند تا دهان آن جوان را ببندد.ناگهان جوان
از او پرسید: فاصله بین عقل شخص خردمند و عقل آدم ابله چه اندازه است؟
ولتر بی درنگ جواب داد: به اندازه میزی که میان من و شما است.جوان از این پاسخ شرمنده شد و تا آخر مجلس حرفی نزد.
.......................................................................
پاسخ حکیمانه
ندیم سلطان، حکیمی را به صحرا دید که علف می چید و می خورد. گفتش که:
اگر به خدمت شاهان درمی آمدی، نیازمندخوردن علف نمی شدی،
پاسخ داد: تو نیز اگرعلف می خوردی، نیازمند خدمت شاهان نبودی.


موضوعات مرتبط: داستان های کوتاه آموزنده
برچسب‌ها: حکایتپندداستان زیبا

تاريخ : سه شنبه 14 آبان 1392 | 18:26 | نویسنده : امیر سرداری |